شیر دادن عمه به شیوا
بعد از ظهر اومدم ببینم که حال مامان و خودت چطوره. دیدم داری گریه می کنی . گرسنت بود و مامان هم هنوز شیر نداشت که بهت بده. خیلی برات ناراحت شدم و دوست داشتم یه جوری به مامان بگم که بزاره من شیرش بدم تا آروم بشه ولی می ترسیدم ناراحت بشه. تا اینکه مامان جون به مامان گفت که اگه بخواد من شیرش بدم و مامانی هم قبول کرد. قربونت برم که چقدر ناز شیر می خوردی. ساجده مونده بود و فقط نگاه می کرد. امروز دو بار بهت شیر دادم. مامانی هم اگه خدا بخواد امشب یا فردا شیر می یاد تو سینه هاش و دیگه مشکلی نداری. مامان جون برای مامان شوله ی شونیز و کاچی با روغن حیوانی درست کرده که بخوره تا زودتر شیرش بیاد و تقویت بشه. خاله جونت هم مدام سر می زنه تا اگه کاری هست انجام بده. منم کله پاچه رو گذاشتم رو گاز تا فردا صبح بابایی بیاد برای مامان ببره. الانم زنگ زدم به بابا و صدای گریت می اومد.